مقالۀ 176 عصر سه‌شنبه در کوه زیتون

   
   Paragraph Numbers: On | Off
نسخۀ چاپ آساننسخۀ چاپ آسان

نسخۀ پیشنویس

کتاب یورنشیا

مقالۀ 176

عصر سه‌شنبه در کوه زیتون

در این بعد از ظهر سه‌شنبه، هنگامی که عیسی و حواریون در راه رفتن به اردوگاه جتسیمانی از معبد خارج می‌شدند، متی با جلب توجه به ساختمان معبد گفت: ”استاد، بنگر اینها چه بناهای باشکوهی هستند. سنگهای عظیم و تزئینات زیبا را بنگر؛ آیا ممکن است این بناها تخریب شوند؟“ همینطور که آنها به سمت کوه زیتون پیش می‌رفتند، عیسی گفت: ”شما این سنگها و این معبد عظیم را می‌بینید؛ هر آینه، به راستی، به شما می‌گویم: در روزهایی که به زودی خواهند آمد، سنگی بر سنگ دیگر باقی نخواهد ماند. آنها همه فرو خواهند ریخت.“ این سخنان که تخریب معبد مقدس را به تصویر می‌کشید، کنجکاوی حواریون را در حالی که پشت سر استاد راه می‌رفتند برانگیخت؛ آنها نمی‌توانستند هیچ رویدادی کمتر از پایان دنیا را که باعث ویرانی معبد شود تصور کنند.

برای اجتناب از انبوه جمعیتی که در امتداد درة قِدرون به سمت جتسیمانی حرکت می‌کردند، عیسی و یارانش تصمیم گرفتند برای فاصلة کوتاهی از شیب غربی کوه زیتون بالا بروند و سپس مسیری را به سمت اردوگاه خصوصی خود در نزدیکی جتسیمانی که در فاصلة کمی بالاتر از محل اردوگاه عمومی قرار داشت دنبال کنند. هنگامی که آنها چرخیدند تا جادة منتهی به بیت‌عنیا را ترک کنند، معبد را مشاهده کردند که توسط پرتوهای خورشیدِ در حال غروب جلال یافته بود؛ و در حالی که در کوه توقف کرده بودند، دیدند که چراغهای شهر پدیدار شد، و زیبایی معبدِ نورانی را مشاهده کردند؛ و در آنجا، زیر نور ملایم ماه کامل، عیسی و دوازده تن نشستند. استاد با آنها صحبت کرد، و در آن هنگام نَتَنائیل این سؤال را پرسید: ”استاد، به ما بگو چگونه بدانیم که کِی این وقایع روی خواهد داد؟“

۱- ویرانی اورشلیم

عیسی در پاسخ به سؤال نَتَنائیل گفت: ”آری، من در مورد ایامی به شما خواهم گفت که این قوم جام شرارت خود را پر خواهند کرد؛ هنگامی که عدالت به سرعت بر این شهر پدران ما نازل خواهد شد. من در آستانة ترک شما هستم؛ من نزد پدر می‌روم. پس از این که شما را ترک کردم، مراقب باشید که کسی شما را فریب ندهد، زیرا بسیاری به عنوان نجات دهنده خواهند آمد و بسیاری را گمراه خواهند کرد. هنگامی که از جنگها و شایعات جنگها می‌شنوید، مضطرب نشوید، زیرا گر چه همة این چیزها اتفاق خواهد افتاد، اما عاقبتِ اورشلیم هنوز فرا نرسیده است. قحطی‌ها یا زلزله‌ها نباید شما را آشفته کنند؛ هنگامی که به مقامات مدنی تحویل داده می‌شوید و به خاطر بشارت الهی مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرید، نیز نباید نگران باشید. شما را به خاطر من از کنیسه بیرون انداخته و در زندان خواهند انداخت، و برخی از شما را خواهند کشت. هنگامی که شما را نزد فرمانداران و حاکمان می‌برند، این شهادتی بر ایمان شما خواهد بود و این که پایبندی خود را به بشارت پادشاهی نشان دهید. و هنگامی که در برابر قضات می‌ایستید، از قبل نگران نباشید که چه باید بگویید، زیرا روح در همان ساعت به شما خواهد آموخت که چه پاسخی به دشمنان خود بدهید. در این روزهای سختی، حتی خویشاوندان شما، تحت رهبری کسانی که پسر انسان را رد کرده‌اند، شما را به زندان و مرگ خواهند سپرد. برای مدتی ممکن است به خاطر من مورد نفرت همة مردم قرار بگیرید، اما حتی در این آزار و اذیتها شما را رها نخواهم کرد؛ روح من شما را ترک نخواهد کرد. صبور باشید! شک نکنید که این بشارت پادشاهی بر همة دشمنان پیروز خواهد شد، و سرانجام به همة ملل اعلام خواهد شد.“

عیسی در حالی که به سوی پایین به شهر نگاه می‌کرد مکث کرد. استاد متوجه شد که رد مفهوم معنویِ نجات دهنده، عزم برای چسبیدن مداوم و کورکورانه به مأموریت مادیِ نجات دهندة مورد انتظار، فوراً یهودیان را در تضاد مستقیم با ارتشهای قدرتمند روم قرار می‌دهد، و این که چنین ستیزی فقط می‌تواند به سرنگونی نهایی و کامل ملت یهود منجر شود. هنگامی که قوم او اعطای روحانی او را رد کردند و از دریافت نور بهشت که با مهربانی بر آنها تابید امتناع کردند، بدین وسیله به عنوان مردمی مستقل با یک مأموریت ویژة معنوی در زمین، بر سرنوشت شوم خود مهر زدند. حتی رهبران یهود متعاقباً دریافتند که این ایدة سکولارِ نجات دهنده بود که مستقیماً به تلاطمی منجر شد که در نهایت باعث نابودی آنها شد.

از آنجایی که قرار بود اورشلیم مهد جنبش اولیة بشارتی شود، عیسی نمی‌خواست که آموزگاران و موعظه‌گرانِ آن در سرنگونی وحشتناک قوم یهود در ارتباط با ویرانی اورشلیم جان خود را از دست بدهند؛ از این رو او این رهنمودها را به پیروان خود داد. عیسی بسیار نگران بود که مبادا برخی از شاگردانش در این شورشهایی که به زودی فرا می‌رسید درگیر شوند و لذا در سقوط اورشلیم جان خود را از دست بدهند.

سپس آندریاس پرسید: ”اما استاد، اگر شهر مقدس و معبد ویران شوند، و اگر برای هدایت ما اینجا نباشی، کِی باید اورشلیم را ترک کنیم؟“ عیسی گفت: ”شما ممکن است پس از رفتن من، حتی طی این ایام سختی و آزار و اذیت شدید در شهر بمانید، اما هنگامی که سرانجام دیدید اورشلیم پس از شورش پیامبران دروغین توسط ارتشهای روم محاصره شد، در آن هنگام خواهید دانست که ویرانی آن نزدیک است؛ آنگاه باید به کوهها فرار کنید. نگذارید کسانی که در شهر و اطراف آن هستند برای نجات چیزی درنگ کنند، و همچنین اجازه ندهید کسانی که بیرون هستند جرأت ورود به داخل را داشته باشند. رنج و عذاب زیادی وجود خواهد داشت، زیرا اینها روزهای انتقام غیریهودیان خواهد بود. و پس از آن که شهر را ترک کردید، این قوم نافرمان با لبة شمشیر هلاک خواهند شد و به اسارت همة ملتها در خواهند آمد؛ و بدین ترتیب اورشلیم توسط غیریهودیان مقهور خواهد گشت. در ضمن به شما هشدار می‌دهم که فریب نخورید. اگر کسی نزد شما بیاید و بگوید: ’بنگرید، نجات دهنده اینجاست‘ یا ’بنگرید، او آنجاست‘، باور نکنید، زیرا بسیاری از آموزگاران دروغین ظهور خواهند کرد و بسیاری گمراه خواهند شد؛ اما شما نباید فریب بخورید، زیرا من همة اینها را از قبل به شما گفته‌ام.“

در حالی که این پیشگوییهای حیرت انگیزِ استاد در ذهن حیرت‌زدة حواریون فرو می‌نشست، آنها مدت زیادی در سکوت زیر نور مهتاب نشستند. و در پیروی از همین هشدار بود که عملاً کل گروه ایمانداران و شاگردان با اولین ظهور سپاهیان رومی از اورشلیم گریختند و پناهگاهی امن در پلا به سوی شمال یافتند.

حتی پس از این هشدار صریح، بسیاری از پیروان عیسی این پیشگوییها را به عنوان اشاره به تغییراتی که بنا بود به طور آشکار در اورشلیم رخ دهد تفسیر کردند. به تصور آنها در آن هنگام ظهور مجدد مسیح به برقراریِ اورشلیم جدید و به بزرگ شدنِ آن شهر، به طوری که به پایتخت دنیا تبدیل شود منجر می‌شد. این یهودیان در ذهن خود مصمم بودند که تخریب معبد را به ”پایان دنیا“ مرتبط سازند. آنها معتقد بودند که این اورشلیم جدید تمام فلسطین را پر خواهد کرد، و این که پس از پدیداریِ فوری ”آسمانهای جدید و زمین جدید“ پایان دنیا به دنبال خواهد آمد. و از این رو عجیب نبود که پطرس بگوید: ”استاد، ما می‌دانیم که با پدیداریِ آسمانهای جدید و زمین جدید همه چیز از بین خواهد رفت، اما چگونه باید بدانیم که کِی برای انجام همة اینها باز خواهی گشت؟“

وقتی عیسی این را شنید، برای مدتی به فکر فرو رفت و سپس گفت: ”شما همیشه اشتباه می‌کنید، زیرا همواره سعی می‌کنید که آموزش جدید را به آموزش قدیمی وصل کنید‌؛ شما مصمم هستید که تمام آموزشهای مرا اشتباه متوجه شوید؛ شما اصرار دارید که انجیل را مطابق با اعتقادات ثابت خود تفسیر کنید. با این وجود، من سعی خواهم کرد که شما را روشن کنم.“

2- آمدنِ دومِ استاد

عیسی در موارد متعدد مطالبی را بیان کرده بود که موجب شد شنوندگانش به این نتیجه برسند که در حالی که او قصد داشت فوراً این دنیا را ترک کند، مطمئناً برای به پایان رساندن کار پادشاهی آسمانی باز خواهد گشت. از آنجایی که این باور در پیروانش افزایش یافت که او آنها را ترک خواهد کرد، و پس از این که او از این دنیا عزیمت نمود، کاملاً طبیعی بود که همة ایمانداران به این وعده‌های بازگشت معتقد باشند. از این رو دکترینِ آمدنِ دوم مسیح در همان اوان در آموزشهای مسیحیان گنجانده شد، و تقریباً هر نسلِ بعد از شاگردان از ژرفای دل به این حقیقت ایمان داشته‌اند و با اطمینان منتظر آمدن او در آینده بوده‌اند.

اگر بنا بود که آنها از استاد و آموزگار خود جدا شوند، این شاگردان آغازین و حواریون چقدر بیشتر این وعدة بازگشت را با اشتیاق می‌پذیرفتند، و آنها هیچ وقتی را در مرتبط ساختنِ نابودی پیش‌بینی شدة اورشلیم با این آمدنِ دوم موعود از دست ندادند. و با وجود این که در تمام این عصر آموزش در کوه زیتون، استاد درست برای جلوگیری از چنین اشتباهی تلاش خاصی به عمل آورد، آنها همچنان به تفسیر سخنان او ادامه دادند.

عیسی در پاسخ بیشتر به سؤال پطرس گفت: ”چرا هنوز به دنبال این هستید که پسر انسان بر تخت داوود بنشیند و انتظار دارید که رویاهای مادیِ یهودیان برآورده شود؟ آیا در تمام این سالها به شما نگفته‌ام که پادشاهی من متعلق به این دنیا نیست؟ چیزهایی که اکنون در پایین به آن می‌نگرید در حال پایان یافتن هستند، اما این آغازی جدید خواهد بود که از آن بشارت پادشاهی به تمام دنیا خواهد رفت و این نجات به همة مردمان گسترش خواهد یافت. و هنگامی که پادشاهی به طور کامل به ثمر نشست، مطمئن باشید که پدر آسمانی در ارائه نمودنِ مکاشفه‌ای گسترده‌تر از حقیقت و نمایشی بزرگتر از عدالت به شما کوتاهی نخواهد کرد، حتی بدان گونه که در گذشته آن کس را که به شاهزادة تاریکی تبدیل شد به این دنیا اعطا نمود، و به دنبال او آدم، و پس از او ملک صادق، و در این ایام، پسر انسان آمد. و به همین ترتیب پدر من به آشکار ساختنِ رحمتش و نشان دادن مهرش حتی به این دنیای تاریک و شریر ادامه خواهد داد. من نیز پس از آن که پدرم تمام قدرت و اقتدار را در اختیار من گذاشت، به دنبال نمودنِ اقبال شما و هدایت در امور پادشاهی از طریق حضور روحم که به زودی بر همة انسانها ریخته خواهد شد ادامه خواهم داد. با آن که بدین گونه از طریق روح در کنار شما حضور خواهم داشت، همچنین قول می‌دهم که روزی به این دنیا باز خواهم گشت، جایی که این حیات در جسم را زندگی کرده‌ام و به تجربة آشکار ساختنِ همزمانِ خدا به انسان و هدایت انسان به سوی خدا دست یافته‌ام. من به زودی باید شما را ترک کنم و انجام کاری را که پدر به دستان من سپرده است به عهده گیرم، اما شجاع باشید، زیرا من روزی باز خواهم گشت. در این اثنا، روح حقیقتِ جهان من شما را تسلی خواهد داد و هدایت خواهد نمود.

”شما اکنون مرا در ضعف و در جسم می‌بینید، اما وقتی بازگردم، بازگشتم با قدرت و در روح خواهد بود. چشم جسم، پسر انسان را در جسم می‌بیند، اما تنها چشم روح، پسر انسان را خواهد دید که توسط پدر جلال یافته و به نام خودش بر روی زمین ظاهر می‌شود.

”اما فقط شوراهای بهشت از ایام ظهور مجدد پسر انسان آگاهی دارند؛ حتی فرشتگان آسمان هم نمی‌دانند که این چه زمانی رخ خواهد داد. با این حال، باید درک کنید که هنگامی که این بشارت پادشاهی برای نجات همة مردمان به تمام دنیا اعلام شود، و هنگامی که کامل شدنِ عصر فرا برسد، پدر یک اعطای دوره‌ای دیگری برای شما خواهد فرستاد، یا در غیر این صورت پسر انسان باز خواهد گشت تا این عصر را قضاوت کند.

”و اکنون در مورد مشقت اورشلیم، که در مورد آن با شما صحبت کرده‌ام، حتی این نسل نیز نخواهد گذشت تا سخنان من برآورده شود؛ اما در مورد ایام آمدنِ مجددِ پسر انسان، هیچ کس در آسمان یا روی زمین به خود اجازه نمی‌دهد که در مورد آن صحبت کند. اما در مورد به اتمام رسیدنِ یک عصر باید خردمند باشید؛ باید هشیار باشید تا علائم روزگاران را تشخیص دهید. شما می‌دانید که وقتی درخت انجیر شاخه‌های نازکش را نشان می‌دهد و برگ می‌دهد تابستان نزدیک است. به همین ترتیب، وقتی دنیا از زمستان طولانیِ ذهنیتِ مادی عبور کرد و شما فرا رسیدنِ بهارانِ معنویِ یک دورة جدید را تشخیص دادید، باید بدانید که تابستانِ یک دیدار جدید نزدیک می‌شود.

”اما اهمیت این تعلیم با آمدن فرزندانِ خدا چه ارتباطی دارد؟ آیا درک نمی‌کنید که وقتی هر یک از شما فراخوانده می‌شود که تقلای حیات خویش را ترک کند و از دروازة مرگ عبور کند، در حضور بی‌درنگِ قضاوت می‌ایستید، و این که با واقعیتهای یک دورة جدید خدمت در طرح ابدیِ پدر بیکران رو به رو می‌شوید؟ آنچه که کل دنیا باید در پایان یک عصر به عنوان یک واقعیت عینی با آن روبرو شود، هر یک از شما به عنوان یک فرد باید به صورت یک تجربة شخصی با قطعیت تمام با آن مواجه شوید. وقتی شما به پایان زندگی طبیعی خود می‌رسید، از طریق آن وارد دنیای بعد می‌شوید تا با شرایط و مطالباتِ ذاتی در مکاشفة بعدیِ پیشرفت ابدیِ پادشاهی پدر مواجه شوید.“

از میان تمام بحثهایی که استاد به حواریون خود ارائه کرد، هیچکدام به اندازة این بحث که در این عصر سه‌شنبه در کوه زیتون در مورد موضوع دوگانة ویرانی اورشلیم و آمدنِ دومِ خودش ارائه شد، در ذهنشان سردرگمی ایجاد نکرد. از این رو، سازگاریِ اندکی میان گزارشات نگاشته شدة بعدی بر مبنای خاطرات آنچه استاد در این مناسبت فوق‌العاده گفت، وجود داشت. در نتیجه، هنگامی که شرح وقایع در مورد بسیاری از آنچه در آن عصر سه‌شنبه گفته شد نانوشته باقی ماند، روایات بسیاری به وجود آمدند؛ و در اوایل قرن دوم یک نگارش آخرالزمانیِ یهودی دربارة مسیح که توسط فردی به نام سِلتا که به دربار امپراتور کالیگولا وابسته بود نوشته شد و عیناً در انجیل متی کپی شد و متعاقباً (بخشاً) به نگارشات مرقس و لوقا اضافه شد. در این نوشته‌های سِلتا بود که مَثَل ده باکره ظاهر شد. هیچ بخشی از نوشتجات انجیل به اندازة تعلیم عصر این روز دچار تعبیر نادرستِ گیج کننده نشد. اما یوحنای رسول هرگز چنین سردرگم نشد.

هنگامی که این سیزده مرد سفر خود را به سمت اردوگاه از سر گرفتند، زبانشان بند آمده بود و تحت تنش عاطفی شدیدی قرار داشتند. سرانجام یهودا تصمیم خود را مبنی بر ترک یارانش تایید کرده بود. در ساعت پایانی آن روز بود که داوود زبدی، یوحنای مَرقُس، و تعدادی از شاگردان برجسته ورود عیسی و آن دوازده تن را به اردوگاه جدید خوشامد گفتند، اما حواریون نمی‌خواستند بخوابند؛ آنها می‌خواستند دربارة ویرانی اورشلیم، عزیمت استاد، و پایان دنیا بیشتر بدانند.

۳- بحث بعد در اردوگاه

هنگامی که حدود بیست تن از آنها دور آتش اردوگاه جمع شدند، توما پرسید: ”از آنجایی که شما باید برای اتمام کار پادشاهی بازگردید، در حالی که برای انجام کار پدر دور هستید، رویکرد ما چه باید باشد؟“ همینطور که عیسی در کنار نور آتش به آنها نگاه می‌کرد، پاسخ داد:

”و حتی تو، توما، از درک آنچه تاکنون گفته‌ام ناتوانی. آیا در تمام این مدت به شما نیاموخته‌ام که ارتباط شما با پادشاهی، معنوی و فردی است؟ این کاملاً یک امر تجربة شخصی در روح از طریق این درک مؤمنانه است که شما فرزند خدا هستید. دیگر چه بگویم؟ سقوط ملتها، فروپاشی امپراتوریها، نابودی یهودیان بی‌ایمان، پایان یک عصر، حتی پایان دنیا، اینها چه ربطی به کسی دارد که به این بشارت ایمان دارد، و زندگی خود را در اطمینان از پادشاهی جاودان نهفته است؟ شما که خداشناس و معتقد به انجیل هستید، از پیش تضمینهای حیات جاودان را دریافت کرده‌اید. از آنجایی که زندگانی شما در روح و برای پدر زندگی شده است، هیچ چیز نمی‌تواند برای شما به طور جدی نگران کننده باشد. سازندگان پادشاهی، شهروندان معتبر قلمروهای آسمانی، نباید توسط دگرگونیهای گذرا مضطرب شوند یا توسط فجایع زمینی پریشان شوند. برای شما که به این بشارت پادشاهی ایمان دارید، چه اهمیتی دارد که ملتها واژگون شوند، عصر به پایان برسد، یا همة چیزهای مشهود فرو بپاشند؟ زیرا می‌دانید که زندگی شما هدیة پسر است و این زندگی برای ابد در پدر امن است. پس از این که زندگی دنیوی را با ایمان طی کردید و ثمرات روح را به عنوان کار نیکوی خدمت مهرآمیز برای همنوعانتان به ارمغان آوردید، می‌توانید با اطمینان به گام بعدی در دوران کار ابدی با همان ایمان بقا که شما را در نخستین ماجراجویی زمینی در فرزندی با خدا حمل نمود به آینده چشم بدوزید.

”هر نسل از ایمانداران باید با در نظر گرفتن بازگشت احتمالی پسر انسان به کار خود ادامه دهد، دقیقاً همانطور که هر فرد ایماندار کار زندگی خود را با در نظر گرفتن مرگ طبیعیِ اجتناب ناپذیر و پیوسته قریب‌الوقوع پیش می‌برد. هنگامی که به یک باره خود را از طریق ایمان به عنوان یک فرزند خدا تثبیت کردید، تا آنجا که به اطمینان از بقا مربوط می‌شود هیچ چیز دیگری مهم نیست. اما اشتباه نکنید! این ایمان به بقا، ایمانی زنده است، و ثمرات آن روح الهی را که برای اولین بار در قلب انسان الهام ایجاد کرد، به طور فزاینده آشکار می‌سازد. این که شما یک بار فرزندی را در پادشاهیِ آسمانی پذیرفته‌اید، شما را در برابر رد آگاهانه و مداوم آن حقایقی که به ثمرة تدریجیِ روحی فرزندان خدا در جسم مربوط می‌شود، نجات نخواهد داد. شما که در کار پدر در زمین با من بوده‌اید، اگر دریابید که راه خدمت پدر برای بشریت را دوست ندارید، حتی اکنون نیز می‌توانید پادشاهی را ترک کنید.

”به عنوان افراد و به عنوان نسلی از ایمانداران، در حالی که مثلی را می‌گویم، سخنان مرا بشنوید: مرد بزرگی بود که قبل از شروع سفری طولانی به کشوری دیگر، همة خادمان مورد اعتماد خود را نزد خود فراخواند و تمام اموالش را به دست آنها سپرد. به یکی پنج قنطار، به دیگری دو، و به دیگری یکی داد. و به همین ترتیب به کلِ گروهِ مباشرانِ مفتخر، به هر یک اموال خود را مطابق تواناییهای متعددشان به امانت سپرد؛ و سپس راهی سفرش شد. وقتی سرورشان رفت، خادمانش دست به کار شدند تا از ثروتی که به آنها سپرده شده بود، سودی کسب کنند. او که پنج قنطار دریافت کرده بود فوراً با آنها شروع به تجارت کرد و خیلی زود پنج قنطار دیگر سود به دست آورد. به همین منوال، کسی که دو قنطار دریافت کرده بود، به زودی دو قنطار دیگر به دست آورد. و به همین ترتیب، همة این خادمان برای سرورشان سودهایی به دست آوردند، به جز کسی که فقط یک قنطار دریافت کرد. او به تنهایی رفت و سوراخی در زمین حفر کرد و پول سرورش را در آنجا پنهان کرد. در مدتی کوتاه سرور آن خادمان به طور غیرمنتظره بازگشت و مباشران خود را برای حسابرسی فراخواند. و هنگامی که همة آنها نزد سرورشان فراخوانده شدند، کسی که پنج قنطار را دریافت کرده بود، با پولی که به او سپرده شده بود، جلو آمد و پنج قنطار دیگر آورد و گفت: ’ای سرور، پنج قنطار به من دادی تا سرمایه‌گذاری کنم، و من خوشحالم که پنج قنطار دیگر را به عنوان سود خود تقدیم می‌کنم.‘ و سپس سرورش به او گفت: ’آفرین، ای خادم نیکو و وفادار، تو بر چند چیز وفادار بوده‌ای؛ اکنون تو را مباشر بسیاری قرار خواهم داد؛ فوراً به شادی سرور خود وارد شو.‘ و سپس آن کس که آن دو قنطار را دریافت کرده بود، جلو آمد و گفت: ’ای سرور، دو قنطار را به دستانم تحویل دادی؛ بنگر، من این دو قنطار دیگر را به دست آورده‌ام.‘ و سپس سرورش به او گفت: ’آفرین، مباشر نیک و امین؛ تو نیز در تعدادی کارها وفادار بوده‌ای، و اکنون تو را به سرپرستیِ بسیاری از کارها خواهم گمارد؛ به شادیِ سرور خویش وارد شو.‘ و آنگاه کسی که یک قنطار را دریافت کرده بود مورد حسابرسی واقع شد. این خادم جلو آمد و گفت: ’ای سرور، من تو را می‌شناختم و می‌دانستم که مرد زیرکی هستی، زیرا در جایی که شخصاً زحمتی نکشیده‌ای، انتظار سود داری؛ از این رو می‌ترسیدم آنچه را که به من سپرده شده بود به خطر بیندازم. من به گونه‌ای امن قنطار تو را در زمین پنهان کردم؛ آن اینجاست؛ اکنون آنچه را که متعلق به توست داری.‘ اما سرورش پاسخ داد: ’تو مباشری تن‌آسا و تنبلی. با سخنان خودت اعتراف می‌کنی که می‌دانستی از تو حسابی با سودی معقول را مطالبه خواهم کرد، همانطور که خادمان کوشای همکار تو در این روز حساب پس دادند. تو که این را می‌دانستی، باید حداقل پولم را به دست بانکداران می‌دادی تا به دنبال بازگشت من پولم را با بهره دریافت می‌کردم.‘ و سپس این سرور به مباشر اصلی گفت: ’این یک قنطار را از این خادم بی‌ثمر بگیر و به کسی که ده قنطار را دارد بده.‘

”به هر که دارد، بیشتر داده خواهد شد، و او به وفور خواهد داشت؛ اما از کسی که ندارد، حتی آنچه را که دارد نیز گرفته خواهد شد. شما نمی‌توانید در امور پادشاهی جاودان در سکون باشید. پدر من از همة فرزندانش می‌خواهد که در فیض و در شناخت حقیقت رشد کنند. شما که این حقایق را می‌دانید باید ثمرات روح را افزایش دهید و دلبستگیِ فزاینده‌ای به خدمت فداکارانة همنوعان خادم خود نشان دهید. و به یاد داشته باشید که تا آنجا که به یکی از کوچکترین برادران من خدمت می‌کنید، این خدمت را به من کرده‌اید.

”و از این رو باید اکنون و از این پس، و حتی برای همیشه به انجام کار پدر بپردازید. به کارتان ادامه دهید تا من بیایم. با وفاداری آنچه را که به شما سپرده شده است انجام دهید، و بدین وسیله برای فراخوانیِ حسابرسی مرگ آماده خواهید شد. و پس از این که بدین گونه برای جلال پدر و رضایت پسر زندگی کردید، با شادی و لذت بسیار زیاد به خدمت ابدی پادشاهی جاودان وارد خواهید شد.“

حقیقت زنده است؛ روح حقیقت همیشه فرزندان نور را به قلمروهای جدیدی از واقعیت معنوی و خدمت الهی هدایت می‌کند. حقیقت به شما داده نشده است تا به اشکال ثابت، امن، و افتخارآمیز تبدیل شود. مکاشفة حقیقت برای شما باید با گذر از تجربة شخصیِ شما چنان تقویت شود که برای همة کسانی که ثمرات معنوی شما را می‌بینند زیبایی جدید و دستاوردهای واقعی معنوی آشکار شود و در نتیجة آن به جلال دادنِ پدر آسمانی هدایت شوند. فقط آن خادمان ایمانداری که بدین گونه در شناخت حقیقت رشد می‌کنند، و از این طریق ظرفیت قدردانیِ الهی از واقعیتهای معنوی را در خود به وجود می‌آورند، می‌توانند همواره امید داشته باشند که ”به طور کامل به شادی پروردگارشان وارد شوند“. چه منظرة تاسف‌باری برای نسلهای متوالی از پیروانِ معترفِ عیسی است که در مورد مباشرت خود از حقیقت الهی بگویند: ”استاد اینجا حقیقتی است که یک صد یا یک هزار سال پیش به ما سپردی. ما چیزی از دست نداده‌ایم؛ ما همة آنچه را که به ما دادی صادقانه حفظ کرده‌ایم؛ ما اجازه نداده‌ایم در آنچه به ما آموختی تغییری ایجاد شود؛ حقیقتی که به ما دادی اینجاست.“ اما چنین مدافعه‌ای در مورد سستی معنوی، مباشرت عقیم حقیقت را در حضور استاد توجیه نخواهد کرد. استادِ حقیقت مطابق با حقیقتی که به دست شما سپرده شده است، حسابرسی را مطالبه خواهد کرد.

در دنیای بعد از شما خواسته می‌شود که در مورد عطایا و مباشرتهای این دنیا توضیح دهید. خواه استعدادهای ذاتی اندک باشد یا زیاد، باید با یک حسابرسی عادلانه و دلسوزانه روبرو شد. اگر استعدادها صرفاً در فعالیتهای خودخواهانه به کار گرفته شوند و هیچ فکری صرف وظیفة بالاترِ کسبِ فزایندة ثمرات روحی که در خدمت روزافزون به انسانها و پرستش خداوند تجلی می‌یابد، نشود، چنین مباشران خودخواه باید پیامدهای انتخاب عمدی خود را بپذیرند.

و این خادم پیمان شکن که یک قنطار داشت چقدر شبیه به همة انسانهای خودخواه بود، زیرا تنبلی خود را مستقیماً به گردن سرورش انداخت. انسان چقدر مستعد است که وقتی با شکستهای ساختة خود مواجه می‌شود، تقصیر را به گردن دیگران بیندازد، غالباً به گردن کسانی که در کمترین حد سزاوار آن هستند!

در آن شب هنگامی که آنها به استراحت خود می‌رفتند، عیسی گفت: ”به رایگان دریافت کرده‌اید؛ پس باید از حقیقت آسمانی به رایگان اهدا کنید، و در هدیه دادن، این حقیقت زیاد خواهد شد و نور فزایندة فیض نجات را نمایان خواهد کرد، حتی همینطور که آن را اهدا می‌کنید.“

4- بازگشت میکائیل

از میان تمام آموزشهای استاد، هیچ جنبه‌ای از آن به اندازة این وعدة او که روزی شخصاً به این کره باز خواهد گشت چنین سوء فهم نشده است. عجیب نیست که میکائیل علاقمند به بازگشت به سیاره‌ای در آینده باشد که در آن هفتمین و آخرین اعطای خود را به عنوان یک انسان فانیِ عالم تجربه کرد. کاملاً طبیعی است که باور کنیم عیسی ناصری، که اکنون فرمانروای مطلق یک جهان پهناور است، به بازگشت علاقمند باشد، و نه تنها یک بار بلکه حتی بارها، به کره‌ای که در آن چنین زندگی بی‌همتایی را در آن زندگی کرد و سرانجام اعطای نامحدود قدرت و اقتدار در جهان را توسط پدر برای خود به دست آورد. یورنشیا تا ابد یکی از هفت کرات ولادت میکائیل در کسب حاکمیت جهان خواهد بود.

عیسی در فرصتهای متعدد و برای بسیاری از افراد، قصد خود را برای بازگشت به این کره اعلام کرد. هنگامی که پیروان او متوجه این واقعیت شدند که استادشان به عنوان یک نجات دهندة موقت عمل نمی‌کند، و همینطور که به پیشگویی‌های او در مورد سرنگونی اورشلیم و سقوط ملت یهود گوش می‌دادند، به طور کاملاً طبیعی شروع به مرتبط ساختنِ بازگشت موعود او با این رخدادهای فاجعه‌بار کردند. اما هنگامی که ارتشهای روم دیوارهای اورشلیم را با خاک یکسان کردند، معبد را ویران کردند، و یهودیان یهودیه را پراکنده نمودند، و همچنان استاد قدرت و جلال خود را آشکار نکرد، پیروان او شروع به تدوین آن باور کردند که سرانجام، آمدنِ دومِ مسیح را با پایان عصر، و حتی با پایان دنیا مرتبط می‌ساخت.

عیسی وعده داد که دو کار را پس از فراز یافتن نزد پدر، و بعد از این که تمام قدرت در آسمان و در زمین در دستان او قرار گرفت انجام دهد. اول، او وعده داد که آموزگار دیگری را به نام روح حقیقت به جای خودش به دنیا بفرستد؛ و او این کار را در روز پنطیکاست انجام داد. دوم، او قطعاً به پیروانش قول داد که زمانی شخصاً به این کره باز خواهد گشت. اما او نگفت که چگونه، کجا، یا کِی از این سیاره که مکان تجربة اعطایی او در جسم بود مجدداً دیدن خواهد کرد. در یک موقعیت، او گفت، در حالی که چشم جسمانی او را هنگامی که اینجا در جسم زندگی می‌کرد، دیده بود، در بازگشتِ او (حداقل در یکی از دیدارهای احتمالیش) تنها با چشم ایمان معنوی تشخیص داده خواهد شد.

بسیاری از ما تمایل داریم باور کنیم که عیسی در طول اعصار آینده بارها به یورنشیا باز خواهد گشت. ما قول مشخصی از او برای انجام این دیدارهای چندگانه نداریم، اما به نظر بسیار محتمل می‌رسد که آن کس که از میان القاب جهانی خود،‌ لقب پرنس سیاره‌ای یورنشیا را دارا می‌باشد، از کره‌ای که فتح آن چنین عنوان منحصر به فردی را به او اعطا کرده است، بارها دیدن خواهد کرد.

ما با قطعیت تمام باور داریم که میکائیل دوباره شخصاً به یورنشیا خواهد آمد، اما کوچکترین ایده‌ای در مورد این که چه هنگام یا به چه طریقی ممکن است برگزیند که بیاید نداریم. آیا ظهور دوم او در زمین به گونه‌ای زمانبندی خواهد شد که در ارتباط با قضاوت نهایی این عصر حاضر، چه با ظهور مربوطة یک پسر مجیستریال و یا بدون آن، رخ دهد؟ آیا او در ارتباط با پایان یافتن یک عصر متعاقبِ یورنشیایی خواهد آمد؟ آیا او بدون اعلام قبلی و به صورت یک رویداد جداگانه خواهد آمد؟ ما نمی‌دانیم. ما فقط از یک چیز مطمئن هستیم، و آن این است که وقتی او بازگردد، احتمالاً همة دنیا از آن مطلع خواهند شد، زیرا او باید به عنوان فرمانروای عالی یک جهان بیاید و نه به عنوان نوزاد ناشناسِ بیت‌لحم. اما اگر قرار است هر چشمی او را ببیند، و اگر قرار است فقط چشمان معنوی حضور او را تشخیص دهند، پس ظهور او باید مدت زیادی به تعویق بیفتد.

از این رو، شما به درستی عمل خواهید کرد، اگر بازگشت شخصی استاد به زمین را از هر رویداد و همة رویدادهای مشخص یا ادوار تثبیت شده جدا کنید. ما فقط از یک چیز مطمئن هستیم: او قول داده است که بازگردد. ما نمی‌دانیم که او چه وقت و یا در چه رابطه‌ای به این وعده عمل خواهد کرد. تا جایی که ما می‌دانیم، او ممکن است هر روزی در زمین ظاهر شود، و ممکن است تا وقتی که اعصار متمادی سپری شده‌اند و توسط سپاه مربوطة فرزندان بهشتی او به گونه‌ای شایسته قضاوت شده‌اند، نیاید.

دومین ظهور میکائیل در زمین، رویدادی است که برای بینابینیها و انسانها،‌ هر دو، ارزش عاطفیِ فوق‌العاده‌ای دارد؛ اما در غیر این صورت، هیچ اهمیت فوری برای بینابینیها و هیچ اهمیت عملی برای موجودات بشری بیش از رویداد معمولِ مرگ طبیعی ندارد، که به طور ناگهانی انسان فانی را به درک فوری آن توالیِ رخدادهای جهان که مستقیماً منجر به حضور همین عیسی، حاکم مقتدر جهان ما شود برساند. تقدیر همة فرزندان نور این است که او را ببینند، و این زیاد مهم نیست که آیا ما نزد او برویم یا این که او بر حسب اتفاق ابتدا به سراغ ما بیاید. پس همیشه آمادة خوشامدگویی از او در زمین باشید، همانطور که او آماده است تا در بهشت به شما خوشامد بگوید. ما با اطمینان در انتظار ظهور شکوهمند او هستیم، حتی در انتظار آمدن‌های مکرر، اما از این که او چگونه، کِی، یا در چه رابطه‌ای قرار است ظاهر شود، کاملاً ناآگاهیم.

Información de fondo

نسخۀ چاپ آساننسخۀ چاپ آسان

Urantia Foundation, 533 W. Diversey Parkway, Chicago, IL 60614, USA
Telefono: +1-773-525-3319; Fax: +1-773-525-7739
بنیاد یورنشیا. کلیۀ حقوق محفوظ است©